افسرده ي از يار جدائيست، دل من
سر گشته ي افتاده ز پا ئيست ، دل من
کم دانه بريزيد، که در گلشن گيتي
دل کنده ز هر برگ و نوا ئيست، دل من
مرده است دلم، قاتل او را بشناسيد
خود کشته ي بر دست حنا ئيست ، دل من
از رهگذرم دور شويد و بگريزيد
ديوانه ي از بند رها ئيست ، دل من
در محفل من ، گوش دل و جان بگشاييد
افسونگر افسانه سرا ئيست ، دل من
با دردکشان سر کشي اي چرخ نزيبد
بر بام تو ، آزرده هما ئيست ، دل من
تسليم نصيب است و زبان بسته ي تقدير
حسرت کش بي چون چرا ئيست دل من
بشکسته دلي را چو من از خويش مرانيد
آئينه ي معشوق نما ئيست ، دل من
عمريست دلم ساخته با هر چه بلا، هست
تا عشق بداند، چه بلا ئيست ، دل من
بسيار عالي بود
موفق باشيد
[گل]